محمد صدرا حقشناس گرگابیمحمد صدرا حقشناس گرگابی، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

برای محمدصدرای کوچولو

میهمانی هیجان انگیز

دیروز چند تا از دوست های مشترک خاله و مامانی شما، دعوت بودند نهار خونه آنا...دوتاشون نینی داشتن؛ خاله فاطمه که با حُسنی خانمش اومده بود و خاله ساجده هم با علی آقاش . حُسنی یک سالی از شما بزرگتره ولی علی تقریباً هم سن و سال خودته خاله جونم. شما هم انگار تا قبل از ورود مهمون ها خواب بودی و حسابی شارژ شده بودی. محمدصدرا جان؛ خپولِ خاله! از صبح تا خود عصر که مهمون ها بخوان به خونه هاشون بروند، شما کلاً خوشحال بودی و شنگول بودنت رو به همه نشون می دادی. به روی همه لبخندهای شیرین می زدی و به محض اینکه کسی بهت واکنش نشون میداد، با شادی می خندیدی و ذوق خودت رو نشون می دادی و در حال راه رفتن همه اش دست راستت رو بالا می گرفتی و با مشت گره کرده، مچ د...
31 فروردين 1394

من دیگه شارژم تموم شده!

خیلی بازی کردن رو دوست داری,همش تا در باز می شه می خوای بری بیرون نفس مامان=-Oکلا بازیگوش شدی و دایم در حال فعالیت.از این ور به اون ور:-)بعدش هم که انرژی ات تموم می شه,هی دمر می افتی روی زمین و خستگی در می کنی.یه دفعه هم می بینم که خوابت برده عزیزدلم:-*خیلی دوست داشتنی و بامزه هستی نفس مامان:-*ماشا... به شما جیگرم:-*
25 فروردين 1394

محمدصدرای حرف گوش کن!

این روزها که انگار بزرگ تر داری می شی,به حرف هایی بهت می زنم ,عکس العمل نشون می دی,انگار واقعا متوجه می شی چی دارم می گم عزیز مامان.خیلی عشقی نفسم:-*وقتی می گم بده,می دی توی دستم هرچی که توی دستت باشه.دستت رو از توی استین هل می دی بیرون تا لباست تنت بشه.پاهای کوچولوت رو بالا می گیری تا شلوار از پایت بیاد بیرون...وقتی انا می گه نی نای نای,می رقصی و وقتی می گه نماز بخوان و شروع می کنه به خواندن حمد و سوره,ادای نماز خواندن رو درمیاری.بشین پاشو می ری و یه دفعه می شینی روی زمین وبلند می شی نفسم:-*خیلی جیگری خوشگل مامانی:-*
25 فروردين 1394

پسرک اهل مطالعه

راستی که بچه ها هر رفتاری رو از بقیه یاد می گیرند.این هم خوبه و هم خیلی سخت.چون کارهای بزرگ ترها رو یاد می گیرند و سخت چون اطرافیان باید خیلی مواظب رفتارشون باشند تا چیز بدی یاد نگیرید عزیزدلم:-*شما خیلی نفس شدی.هر روز بیشتر از دیروز.مامانی خیلی دوستت داره عزیزمامان:-*وقتی باباجون روزنامه می خوانه,چند ثانیه بهش نگاه می کنی و بعدش دست به کار می شی تا نگاهی به روزنامه ها لندازی و احوالات دنیا رو پیگیری کنی جونم:-*یه روزنامه رو برمی دارب,توی دست های قشنگت نگه می داری ,با چشم های نازت چند ثانیه بهش نگاه می کنی و بالا و پایینش می کنی و بعدش پرتابش می کنی اون طرف=-Oخیلی نفسی جیگرم:-*:-)بعدش هم وضعیتی که توی عکس مشاهده می کنی پیش میاد خوشگل مامان;-...
25 فروردين 1394

نامه ی صادره!

جناب آقای محمدصدرای جیگر با سلام احتراماً به استحضار می رساند که اینجانب خاله زری به شدت دلتنگ و مشتاق دیدار شما هستم. خواهشمند است دستور فرمائید جهت تسهیل در دیدار، اقدام لازم را به عمل آورند. خاله زری پشت میز محل کار! -------------------------------------------------------- پ.ن:آخرین دیدار ما مربوط میشه به احتمالا 26اسفند93 ...
16 فروردين 1394
1